پارت هشتاد و پنجم

زمان ارسال : ۷۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

_فکر کردی پول من‌و میخوری ویه آبم روش!
پروانه دیگر به حرف های مرد توجه نمی کرد!البته که مخاطبش هم نبود.
_ما شغلمون قاچاق انسانه،نفه یه لحظه به این فکر نکردی که تمام دنیا رو زیر رو میکنیم تا یه جای سالم تو بدنت نزاریم؟واقعا تو چیزی به نام مغز تو کله‌ت هست؟
به طرف حامی رفت وموهای او را گرفت.
_کو ببینم مغز داری اصلا..
موهای اورا رها کرد وکله‌ی حامی پایین افتاد.خون زیادی از د

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    هورااااا بالاخره چیز های مهم رو فهمید از همه مهم تر وجود هوتن بود😍💃عالییی بود مرسی فرگل جونم 😍فقط اونجایی که هوتن زد داخل گوش خودش خیلی باحال بود 🙈😁

    ۲ ماه پیش
  • فرگل حسینی | نویسنده رمان

    عزیزممم مرسی از خودت🥰

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.